تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
Print چاپ مطلب
 چنین گفت مانی
21 آبان 1396   11:10:49 |  ویژه‌ها > یادداشت
چنین گفت مانی

روزی روزگاری  مانی  یکه و تنها از میان ویرانی های پرستشگاههای باستانیمی گذشت و به روزگاریمی اندیشید که نوادگان  ارشک  بر ایران زمین حکم می راندند پس آنگاه در برابر آتشکده ای آباد و سرشار از زائران  و پرستندگان و موبدان از رفتن ایستاد و همچون سرو کوهی ،که بر کوههای سرزمین لبنان می رو ید و مردمانی را نظاره گر است که فراموش کرده اند که اگر درختان انگور نبودند تا مردان فنیقی میوه ی تابناکشان را در چرخشت بریزند هرگز باده ای نیلگون برای سفره ی شام خداوندگار مهیا نمی گردید و اگر شاخه های کتان نبودند  هر گز برای محراب پرستشگاهها سراپرده ای آماده نمیشد تا پیکر نادیدنی و قدسی ایزدان را از چشمان بی آزرم بینندگان کاوشگر فروپوشاند و  نیز درختانی که بدانها دسته های ارغنون را می ساختند و برای پرستندگان آوازها ی دلکشمی سراییدند اگر چه برای برافراشتن سقف نیایشگاهها به تنه های سترگ سرو های لبنان نیاز دارند اما چگونه دیگر درختان و بوته ها و روییدنی هایی که مادرزمین در آغوش خویش پرورانده و با چشمه هایی که از سینه ی پر مهرش روان ساخته را از یاد برده اند؟ پس اندیشناک بر آستانه ی معبد ایستاد و گوش به کاهنی سپرد که می گفت:  در روزگاران پیشین شاهان ما به هر دین و آیینی فرصت داده بودند که خداوند را آنگونه که خودمی پسندند و درست و راست می پندارند به مردم بنمایانند و این خود آیینه ی راستی ها و خوبی ها را تیره و تار ساخته بود و راه کژی ها و نادرستی ها بر مردم برگشوده و هموار ساخته بود اما در روزگار ما تنها آیینراستی ها و درستی ها را که ما به مردمان می آموزیم در این سرزمین به کودکان آموخته می شود و درختان بی حاصل را که اگر چه هیچ یک از ما و شما میوه های تلخ و مرگ آفرین آنها را انتخاب نکرده و طعم آنرا نچشیده ایم و بی گمان شاخه هایی پر از خارها و جایگاه مارها و میوه های زهر آلود و کشنده هستند، به دست پر توان جنگاوران مقدس ما و دین سالاران خردمند ما از ریشه و بن برکندهشده اند و تنها تک درخت پر میوه و پربار آیین زرتشت را برنشانده اند درختی که با خون پاک وخشور قوم آریایی و سپس جانشینان او   در درازای قرنها چنین سبز و باطراوت مانده اگر چه این فرصت را به شما مردمان گناهکار و فرومایه بخشیده است برای بخشایش گناهانتان خون خود و فرزندانتان را در پای آن بریزید و در نبردی جانانه با پیروان کیش های بیگانه کشته شوید
آنگاه مانی چشمان پر فروغش را همچون خورشید که پرتوهای پر مهرش را بر دانه های انگور ها فرو میریزد تا در قلب هر یک ازدانه ها شرابی خوشگوار و شادی بخش پدید آورد، بر گشود و روشنایی قلبش را بر دیدگان جوانان قوم فرو بارید و فرمود:  به نام پروردگاری که خانه و پرستشگاه او در دلهای تک تک انسانها ی زمین است حتما شنیده اید که گفته شده است سخن گفتن از اندیشه ها و دینهای گوناگون ایمان مردمان را می کاهد و جوانان شما را به راههای کژی ها و ناراستی ها می کشاند اما من به شما می گویم اگر گروهی گرد اگر کوه دماوند ایستاده اند و تنها یک نفر درباره ی آنچه می بیند سخن بگوید و دیگران را خاموش سازند چگونه همه ی رودخانه ها و چشمه ها و درختان و پرندگان و تک تکدره ها و مرغزارها و همه ی دهکده ها و چوپانان و گله هایی را که بر گرداگرد کوه هستند را خواهید شناخت زیرا که هیچ کس را یارای آن نیست که بر فراز کوه مقدس بایستد و از فراز آن سرتاسر دشتها ی ایران زمین را نظاره کند.
آنگاه همچون بارانی زندگی بخش که سرزندگی و حیات را بر سنگی بی حاصل و سخت پیکر فرو میریزد رو به آن کاهن فرمود:  اگر شما بر این درخت تناور که از خون فرودستان و زحمتکشان روییده است دلمی سوزانید پس چرا خون خود و فرزندانتان را بر ریشه های آن نمیریزید و آن زر و زیورها را که بر گردن زنان و کنیزانتان است بر آستان معبد نثار نمی کنید
 

کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به عصرنامه لارستان :: صفحه نخست می باشد.

آدرس: