به هود که می رسیم سلام علیکی با استقبال کنندگان می کنیم و بی درنگ راهیِ یک جاده خاکی صحرایی می شویم. پس از طی یکی دو کیلومتر به یک زمین کشاورزی باغیمی رسیم. نهال های کاشته شده هنوز تا رسیدن به زمان ثمردهی خیلی فاصله دارند.
عطر نشاطبخش گیاهان در فضایی دلنشین
خانم هاشمی سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد بخش اوز آنجاست و می خواهد چیزی که یک هفته پیش در جلسه شورای اشتغال بخش اوز وصفش را کرده بود به ما نشان بدهد. او و همسرش آقای شریفی در زمین کشاورزی خود قسمتی را به کاشت گیاهان دارویی اختصاص داده اند. آویشن، بهلیمو و چای ترش گیاهانی هستند که کاشت شده اند و بسیار شاداب به نظر می رسند. دوست دارم عطر نشاط بخش بهلیمو را همراه خودم داشته باشم پس شاخهای از آن را در جیبم میگذارم؛ به تعارف صاحبان مزرعه، گازی هم به میوه گیاه چای ترش میزنم، طعم اش هم غریب است هم آشنا، اما نمی توانم به یاد بیاورم که با طعم کدام خوراکی مشابهت دارد.
حالا آفتاب رفته و غروب شده، با خودممی گویم یک لیوان چای تازه دم می توانست صفای هوای خنک و فضای دلنشین صحرا را دوچندان کند. دیری نمیپاید که آرزویم برآورده می شود؛ سه سینی پر از لیوان های دمنوش از راه می رسد اما هیچکدام، آن چای آشنا نیست؛ دمنوش های یک سینی زرد است دیگری سبز و آن یکی قرمز جیغ! درون هر لیوان چند پَر از برگ تازه گیاه طنازی می کند. همه از نوشیدنشان ابراز رضایت می کنند و اتفاق نظر دارند که این نوشیدنی های طبیعی به مدد رنگ چشمنواز و طعم و عطر دلپذیرشان به راحتی می توانند راهشان را به هر خانهای باز کنند.
خانم هاشمی و همسرش می گویند که با همکاری هنرمندان بخش اوز فعلاً به طور آزمایشی اقدام به کاشت این گیاهان کردهاند و در صورت بازدهی مناسب، کشتشان را توسعه خواهند داد؛ شاید همین گیاهان، دست هنرمندان را بگیرند و جای خالی حمایت های دولتی را برایشان پر کنند.
وقت نماز شده، همراهان همانجا در باغ فریضه را به جا میآورند. به هود که بر می گردیم شب شده است. پشت سر خودرو راهنما، کوچه پس کوچه ها را تا رسیدن به خانه قرآن روستا طی میکنیم. جمعیتی شاید حدود ۵۰ نفره از مردان و زنان روستا گرد آمده اند. امام جمعه، دهیار و اعضای شورا هم هستند.
امام جمعه آقای وخشوری پس از خوشامدگویی قدری در باب اهمیت کار در آموزه های دینی سخن می گوید و سپس تریبون را به بخشدار می سپارد.
بخشدار آقای آتش فراز در سخنان خود مشکل بیکاری در روستاها را ناشی از گسترش فرهنگ مصرفگرایی در روستاها می داند و می خواهد که در درجه نخست باور تولید در میان روستاییان احیا شود.
داروهای محلی، راهی برای اشتغالزایی
پس از بخشدار، نوبت به رئیس اداره کارمی رسد. آقای قاسمی همان ابتدا شفاف سازی میکند و بیپرده می گوید که برای اشتغالزایی در روستاها به دنبال تأسیس کارخانه هواپیماسازی نیستیم!.
نسخهای که اداره کار برای درمان درد بیکاری در روستا می پیچد بیشترش داروهای محلی است که مردم روستا آن ها را می شناسند. قاسمی می گوید: اداره کار و دیگر دستگاههای دولتی تلاش می کنند با بهره گرفتن از خِرَد جمعی مردم روستا، ایدههایی برای کارآفرینی و اشتغالزایی جست و جو کنند که متناسب با استعدادها و داشتههای طبیعی و نیروی انسانی آن روستا باشد.
او می گوید ایده های کارآفرینی نخستمی بایست پاسخگوی یک نیاز برآورده نشده باشد تا بتوان یک بازار فروش حداقلی برایش تصور کرد و در درجه دوم باید با سرمایه کم و تا حد امکان بدون استفاده از تسهیلات بانکی، در مدت کوتاهی قابل راهاندازی باشد.
سخن به اینجا که می رسد از افراد حاضر در جلسه دعوت می شود تا نظرها و پیشنهادهای خود را مطرح کنند. عدهای در مخالفت و برخی در موافقت با دیدگاه اداره کار صحبت می کنند اما همه چیز به سادگی نوشتن این چند کلمه پیش نمی رود و گفتوگوها بیشتر از ۲ ساعت به طول می انجامد
در نهایت، بخشدار صلاح را در آن می بیند که دو طرح کاشت گیاهان دارویی و پرورش زنبور عسل برای پیگیری در دستور کار دهیاری، شورا و مردم روستای هود قرار گیرد.
هود را که ترک می کنیم ساعت حدود ۹ شب است و وقتی به بیدشهر می رسیم جمعیت کمتری را منتظر خود مییابیم. حاضرانمی گویند که بسیاری از مردم، خسته از انتظار طولانی به خانههای خود بازگشتهاند!
اینجا هم دستور کار مشابهی در پیش گرفته می شود، ابتدا بخشدار و سپس رئیس اداره کار با مردم سخن می گویند. قاسمی در اینجا (بیدشهر) و البته در روستای هود، طرح ها و برنامه های اشتغال زایی ملی و استانی از جمله: کارورزی، کارآموزی، روستای فاقد بیکار، دهکده مشاغل روستایی، روستا – تعاون و را تشریح میکند.
او سپس سعی می کند با ذکر مثال های فراوان، انگیزه کار و تلاش را در مردم تقویت نماید و در جایی می گوید: وقتی مردم منطقه ما توانستهاند با سخت کوشی و تحمل رنج غربت، کشور امارات را آباد کنند پس حتماً خواهند توانست در آباد کردن زادگاه خویش موفقیت حاصل کنند.
او بار دیگر مردم را به بهره بردن از امکانات طبیعی و مادی و توان نیروی انسانی روستا برای کارآفرینی و اشتغال زایی فرا می خواند و در بازخورد ایده هایی از سوی حاضران مطرح می شود.
اینجا هم مثل جلسه قبلی گفتوگوها به دارازا می کشد. بخشدار اصرار دارد که جلسه را بدون خروجی مشخص ترک نکند و چند طرح: پرورش ماهیان آب شور، کبک و بلدرچین و احیای نخلستانهای روستا برای پیگیری مصوب می شود.
برای شام ساعت ۱۱ مهمان دهیار بیدشهرمی شویم و بعد راه بازگشت را در پیشمی گیریم. به لار که می رسیم ساعت از ۱۲ گذشته است، خستهایم اما امید به اندک بهبودی در وضعیت اشتغال روستاها ما را برای ادامه راه دلگرم میکند