تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
Print چاپ مطلب
مطلبي بر شعر ترس
13 تير 1397   13:34:05 |  ویژه‌ها > طنز
مطلبي بر شعر ترس

همچنان از صاحبان زور و زر جداً بترس
ای بشر! از شاخِ تیزِ گاوِ نر، جدا ً بترس
 
هرچه باشد گاو گاو است و ندارد منطقی
گاو گاهی می شود خرتر زخر، جداً بترس!
 
شیر و ببر و کوسه هم قطعاً خطرناکند، لیک
جانور را تا حدودی، از بشر جداً بترس!
 
ضمن این که یک مخالف آن قدَرها نیست بد
آن یکی امّا اگر شد ده نفر جداً بترس
 
پند (( کیهان )) را بکن آویزه ی گوشَت مدام
گر نکردی می کنی در جا ضرر، جداً بترس
 
بیت قبلی را سرودم با هزاران ترس و لرز
بیت بعدی را ولی بی دردسر، جداً بترس
 
دشمن دانا بلندت می کند چون برق و باد
رنگ و روی خوشگلی داری اگر جداً بترس!
 
هر زمان رفتی درون کوچه ای تاریک و تنگ
دیگر آن جا خواهرم! از هر نظر جداً بترس!
 
براساس تجربه از رو به رو هرگز نترس
در چنین وضعی فقط از پشت سر، جداً بترس!
 
شعر خود را کات کردم عاقبت بامصلحت
چون که مشکوک است قدری دور و بر، جداً بترس!
 
سلام بر شاعر محترم
شعر طنز استادانه ،بي عيب و نقصي بود. بيت اول  دوم سوم  به ذات  و جنس طنز نزديك تر است. از بيت چهارم شعر به سمت شوخي البته در سطح قابل قبولي (بدين معنا  كه به لوده گري منتهي نشده است )رفته است و در بيت آخر و ماقبل آخر دو باره به طنز بر گردانده شده است.
 
و اما چرا بيت هاي هفتم و هشتم با اين كه از شيريني و نمك بيشتري بر خوردارند بار طنز آنها سبك و بيشتر به ذات شوخي نزديك شده اند. اول اينكه پرداختن به مسايل نزديك به اروتيك جان مايه ي نمك و شيريني خود را از جنس موضوع مي گيرند و نه  قدرت شاعر. عموما اين مسايل هميشه نقل محفل مجلس ما ايرانيان است و حقير در مطلبي اين موضوع را در مورد كتابي از سعيد بيابانكي مطرح كرده ام و براي جناب اسماعيلي نيز براي چاپ در اقليم نقد فرستادم كه چاپ نشد. كه حتما محلي از اعراب و وزن علمي نداشته است. اصولا وقتي شاعر مي گويد: دشمن دانا بلندت مي كند چون برق و باد / رنگ و روي خوشگلي داري اگر جدا بترس  بنده به زيبايهاي صوري اين بيت بسيار واقفم شاعر چقدر به زيبايي از ضرب المثل دشمن دانا بلندت مي كند بر زمينت مي زند نادان دوست استفاده خلاقانه اي انجام داده است (البته اگر كلمه دشمن به واژه اي  نزديكتر و متناسب تري با فضاي مصراع دوم تبديل مي شد كه به گفته ي برادر ما محشر مي شد)
 
ولي با اين وجود ذات انتقاد كه بايد در طنز محوريتي داشته باشد در اين بيت گم است. سرجنگ و موضع گيري شاعر با كدام مسئله اجتماعي است و يا  مسئله شاعر چيست. بله مي توان گفت كه شاعر صرفا به سمت نوعي شوخي حركت كرده است كه البته بسيار هم جالب است اما با تنه و پازل شعر تناسب ندارد. بنده همه نوع شعري را خوانده ام بعضي از اشعار سيد مهدي موسوي و فاطمه اختصاري به اين فضاها  نزديك است اما در آنجا از ابتداي  شعر تا پايان يك مغناطيس بر شعر حاكم است و بردار ها  در شعر همديگر را خنثي و كم اثر نمي كنند. در مورد:
هر زمان رفتي درون كوچه اي تاريك و تنگ
ديگر آنجا خواهرم از هر نظر جدا بترس
نيز مي توان هماني را گفت كه در بيت قبلي گفته شد باز محل تقرير  و تنازع شاعر با مقوله انتقاد (كه لازمه طنز است)مشخص نيست  سطح محتوايي شعر در حد يك توصيه و يك شوخي متوقف است البته مي توان  نبود امنيت  به عنوان يك معضل اجتماعي را محل انتقاد اين بيت فرض كرد. كه البته آن وقت اين مسئله مطرح است كه آيا اين موضوع لحن طنز را بر مي تابد و اگر مثلا كسي قرباني اين چنين نا امني گردد آيا انتظار دارد كه شاعر متعهدي با اين مسئله اين گونه طنازي كرده است.سعيد بيابانكي در بيتي خطاب به معشوق مي گويد اگر نيستي و نيامدي مشكل نيست دختر فراري در پارك هست (نقل به مضمون)
 
انصافا مي توان با اين پديده اجتماعي چنين بر خوردي داشت ايا فقط به صرف خنداندن  مي توان مشكل را تا اين حد  پايين و سخيف ديد  و  آيا  پدر  و مادري  كه قرباني چنين مشكلي شده اند از آقاي بيابانكي انتظار دارند كه اين گونه با مسئله  بر خورد داشته باشد آن هم شاعري كه  در ابياتي به شدت متعهد و انساني فكر مي كند.
 
و اما بيت ماقبل آخر جناب راشد يك شاهكار است كه البته بامقدمه سازي بيت مورد انتقاد قبلي صورت گرفته است چقدر اين بيت قابليت حركت به سمت استعاره ها و ما به ازاهاي دروني دارد من به شاعر احسنت مي گويم  از يك مقدمه  حرف دار، شاهكار ي خلق شده است.
 
خداوند به اين شاعر عمري با سلامتي و عزت عطا كند.
 
نوشته ی: استادصادق ایزدی گنابادی
 

کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به عصرنامه لارستان :: صفحه نخست می باشد.

آدرس: