تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
Print چاپ مطلب
فرو مُردنِ غمناکِ شعله ای در انباره‌ی پُر روغنِ چراغش
26 دي 1395   12:13:12 |  ویژه‌ها > سرمقاله
فرو مُردنِ غمناکِ شعله ای در انباره‌ی پُر روغنِ چراغش

سیاستمداری صاحب سبک که سال های آخر عمرش را بسیار کم اشتباه طی کرد و همین موضوع, مرگش را حسرت برانگیز تر می کند.

غروب 19 دی که خبر درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی را شنیدم بی اختیار به یاد شعر " از خود با خویش" شاملو افتادم و با خودگفتم "در واپسین مجالِ سخن هرآنچه گفته باید باشد گفته بود آیا؟" هاشمی رفسنجانی سیاستمداری صاحب سبک در عرصه سیاست جهانی و منطقه ای بود و برای صاحب سبک شدن او همه ایران در مقطعی هزینه داده بودند. او تجربیات پیش و پس از انقلاب را  پشت سر گذاشته بود. خدمات و خطراتش را کرده بود. اشتباهاتش را هم کرده بود و حالا وقت خوب بهره وری اش فرا رسیده بود. سیاستمداری صاحب سبک که سال های آخر عمرش را بسیار کم اشتباه طی کرد و همین موضوع, مرگش را حسرت برانگیز تر می کند.
 
در این سال ها سکوتش را آموزنده تر از گفتارش می دانستم. سکوتش  در برابر آنچه برایش در دهه آخر عمرش رخ داد را می گویم. اهل سیاست, اعم از مخالف و موافقش, از او بسیار آموخت. بیش از آنکه از کرده هایش, از ناکرده ها و ناگفته هایش. 
 
ازکرده های او در این مجال نمی گویم.  در کارهای او غث و سمین بسیار است و اگرچه  به قول ابوالفضل بیهقی "چون دوست بد کند چه چاره از گفتن؟ " اما امشب را بگذارید از غث و سمین او نگوییم. امشب را  به این فکر کنیم که در این سال ها چه ها می توانست بگوید اما بنا بر مصالحی نگفت و چه ها می توانست انجام دهد اما بنا بر همان مصالح انجام نداد. من هاشمی را به خاطر هرآنچه در دهه آخر عمرش می توانست بکند  و نکرد و هرآنچه می توانست بگوید و نگفت در کنار نقدهایی که به او وارد است قابل احترام و حایز عظمت می دانم. جمهوری اسلامی ایران بیش از هر زمان دیگری به او نیاز داشت.

کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به عصرنامه لارستان :: صفحه نخست می باشد.

آدرس: