تنظیمات
قلم چاپ اندازه فونت
Print چاپ مطلب
به صحرا شدم عشق باریده بود
4 اسفند 1395   18:34:17 |  ویژه‌ها > سرمقاله
به صحرا شدم عشق باریده بود

باران بر تشنگی مفرط این بوم و بر هر قدر  ببارد باز هم کم است.اقلیم ما یک اقلیم جگرسوخته و عطشان است، بعد اینهمه سال و قرن حالا تنها یک دهان گشاده و یک خلاء تمام نشدنی است که هرچه آب بنوشد باز اعماق این خلأ نه پر می شود و نه تشنگی اش زائل. باران امسال همه را شگفت زده کرده و لایه ی نازک برفی هم که بر لارستان نشست شگفتی علی حده ای بود، حالا آب از گلوگاه برکه و بیغ بالا آمده و خانه ی دده ملکوهای رقصان و درخشان را حیات دوباره داده است، اما متاسفانه زمین ما آنقدر تشنه است که تابستان نرسیده، چنان لبانش ترک می خورد و آنچنان چین و چروک پیری برچهره اش خواهد نشست که کسی این زمین سیل زده را دیگر به جا نخواهد آورد.
اگر چه این رحمت با خودش زحمت هم داشته اما چنان که می گویند شر عدمی است، این خرابی ها حاصل نسبی بودن شر است، پس در این باران کلا خیر است اما به نسبت ما شر می نماید، مثل ما مثل  تاجر شکر و کشاورز است، باران برای کشاورز خیر محض است اما برای قافله ی شکر،شر. حالا این حکایت ماست، باران به نسبت خانه های فرسوده خیر ندارد، حتما پس از اتمام بارش،خرابی های قابل تاملی خواهیم داشت.
به هرحال این رحمت لبریخته شاید امسال دیمکاران آفتاب سوخته را خوشحال کند،شاید امسال به قاعده ی جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ دانه های خفته در شوره زارهایمان چنان کشتزارهای باروری بیافریند که حَبّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائةُ حَبَّةٍ .
شاید امسال بشارتی باشد برای همه و شاید بیشتر برای دیمکاران آفتاب سوخته:
چوپون پنير مايه، زنش خمير مايه
سگش فطير مايه، بزغاله شير مايه
الله بده تو بارون، بحق دیم کارون
گل‌های سرخ لاله، در زیر خاک می‌ناله
سه چهار ماه که بند کوه از آب خبر نداره
درخت‌ها مثل چوب خشکي برگ و بر نداره
اگه بارون به کوه نيآد گل نمي‌آد به بستون
سر دلبر به پيش چارقدش زيور نداره
بلبل مي‌گه خدايا عاشقم عاشق‌ترم کن
از عشق به کوچه‌ی عاشقی خاکسترم کن
مجنون عشق گل شدم خدايا بارون ببار
پروردگارا از ليلی و مجنون بدترم کن

کلیه حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به عصرنامه لارستان :: صفحه نخست می باشد.

آدرس: