کرک و پر ریخته ی قامت شلوار تو ایم

تا ابد هیزمِ گرمایشِ بازار تو ایم

 

جان ما در گرو همت والای شماست

بی سبب نیست که این گونه هوادار تو ایم

 

نوک خودکار تو از نیزه خطرناک تر  است

ما زمین خورده ی آن جوهر خودکار تو ایم

 

بسپارید درِ بزکده! را باز کنند

که زبان بسته ترین برّه ی پروار تو ایم

 

از قضا وضع قضا خوب و قضاوت خوب است

دل قوی دار که ما شاعرِ دربار تو ایم

 

شاعر از شعر بدزدد تو هم از بند فلان...

مژده  ای شیخ! درین مرحله همکار تو ایم

 

حکم ما را بنویس و ته زندان بفرست

چند سال است که بی حکم گرفتار تو ایم

 

حق و ناحق بکن و هیچ نباشد باکت!

بی انالحق همه منصور سرِ دار تو ایم