انتظار شب موعود
بی تاب بود و بی قرار
تشنه بود و منتظر
بی تاب و بی قرار و
تشنه و منتظر شهادت
شهید باقر زارع
را میگویم. جانش همانند عاشقان به وصل می اندیشید.
در نماز شبش سجاده را اشکباران می کرد و گاهی هق هق گریه هایش اهل خانه را بیدار می نمود. شهید باقر زارع یارآشنای رزمندگان همو که صدای چاووش خوانی اش را کوههای سربه فلک کشیده ایلام هرگز فراموش نمی کند.
همو که مداحی مخلصانه و آوای یا حسین و سینه زنی های جانانه اش تا ابد در خاطر دشتهای پرجنون جنوب باقی می ماند.
همو که از شوخ طبعی های صمیمانه اش هنوز خاطر عاطر دوستانش شیرین است.
همو که ورزش باستانی اش صفا بخش جبهه بود و همو که مظلومیتی غریب هماره همراهش بود. او که در انتظار بود.... انتظار....
آن شهید سرافراز 22 ساله در فرازی از وصیت خود می گوید:
امروز ما در انتظار شبی هستیم که مدتها در انتظار او بودیم و آن شب اکنون فرا رسیده است و ما بی صبرانه و با تلاش زیاد به آن می اندیشیم و امشب شب موعود است.
چه شیرین است انتظار برای چیزی که ما را به سعادت ابدی می رساند.
****
آری او او همانند قاسم بن الحسن مرگ را شیرین می داند و انتظار آن را می کشد همچنانکه حضرت قاسم بن الحسن (ع) فرمود احلی من العسل
شبی صدای هق هق گریه اش مرا از خواب بیدار کرد نوار شهادت انصاریان را گوش می داد. آقای انصاریان می گفت : از آن شربتها به کام ما بچشان منظورش شراب گوارای شهادت بود و شهید عزیز ما با گریه و تضرع می نالید و می گفت : خدایا پس کی ؟پس کی؟
چقدر بروم و برگردم . عاقبت در صحرای خونبارکربلای 5 شلمچه شهادت تک تک یارانش را دید و مجنون شد بویژه شهادت عباس را،عباس شریفی و مجنون وار و با تندی از خدا برای آخرین بار طلب عروج کرد و سرانجام مرغ جانش در ساعت 5 بعد از ظهر شنبه 1365/11/04 از کربلای شلمچه به باغستان عشق پرواز کرد.
پروازی عاشقانه
آگاهانه و مصرانه
و بعد از شهادت، اورادر سرزمین وحی به خواب دیدم و پرسیدم باقرجان تو کجایی ؟ جایت را به ما بگو و او گفت من در میان گلم،من در میان گلم
مگر قرار است شهدا جایی دیگر باشند ،خدایا ذره ای از عشق و ایمان شهیدان را به ما بچشان.
و اینک در آستانه برگزاری یادواره سرداران و شهیدان لارستان نمی از یم یاد او را برمی افشانیم تا جانمان صفایی کند و قطره ای از دریای حق عظیم این شهید مظلوم و همه شهیدان شاهد شهرمان ادا گردد.
یادشان بخیر که آبادی شهرودیار بودند.
این فروریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشان اند
نامشان زمزمه نیم شب مستان باد
ارسال دیدگاه شما
نظرات: